There is nobody
سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ب.ظ
بچه بودم رفته بودیم خونه بابابزرگم که مراقبش باشیم.
بقیشون مهمونی بودن. من رفتم بالا اتاق زنداییم، اسباب بازیای پسرداییمو ریختم بیرون و باهاشون کلی بازی کردم. بعدم جمعشوم نکردم
وقتی اومدن مامان گفت آبرومو بردی.
چقد بد بود...
۹۴/۰۴/۲۳